من جدا به حس ششم ... تله پاتی...رویا و این حرفها خیلی اعتقاد دارم . بعضی وقتها هست که آدمها با زمان/مکان و یا با آدمهای دیگه تله پاتی برقرار میکنن. من شخصا خیلی این موارد برام اتفاق افتاده...در چند مورد که دقیقا خوابی که دیده بودم با تمام جزییاتش اتفاق افتاد (در یه مورد دقیقا فرداش..).در چند مورد دیگه هم خواب ها به طرز غیر مستفیم تعبیرشد.در یه مورد مادر بزرگ مرحومم خبر مرگ یکی از دوستانم را در خواب بهم رسوند.. و من یک هفته بعد در تماس تلفنی با ایران خبر را فهمیدم!!) . چند مورد تله پاتی هم برام اتفاق افتاده که خیلی تعجب انگیزناک بوده برام!!!
آخرین بار همین دو روز پیش بود.. نازینا رفته بود کنسرت داریوش.. من زنگ زدم رو گوشی موبایلش.. وقتی داشتم شماره میگرفتم یکی از آهنگهای داریوش اومد توی ذهنم... (الان هم هرچی فکر میکنم یادم نیست کدوم آهنگش بود). همون موقع که گوشی را برداشت دیدم داریوش خان داره همونی رو میخونه که من فکرشو میکردم!! حالا ما نفهمیدیم ما با داریوش یه لحظه تله پاتی داشتیم یا با نازینا.(با هیچکدوم). البته میدونم خیلیها میگن شانسی بوده و این حرفها.. شاید هم واقعا شانسی بود این یکی.!!!
ولی هرچی داد و بیداد کردم فایده نداشت.. چون اصلا صدامو نمی تونست بشنوه نازینا!!!
No comments:
Post a Comment