8/29/2003

میگن هر چهل سال یه بار یه نابغه پیدا میشه در دنیا... الان هم تقریبا وقتشه که نابغه پیدا بشه.. از مردن آخرین نابغه حدود سی چهل سالی میگذره... از نوابغ سالهای اخیر میشه به انیشتین.. هیتلر و ... نام برد... ولی در بین این همه نابغه که در دنیا وجود داشته یکیشون جدی جدی نابغه بوده!!! لئوناردو داوینچی را میگم.. غیر از نقاشی هاش کلی هم کتاب داره... کتابهای به این کلفتی!! که تازه جالب اینجاس که این کتابها را از آخر به اول نوشته.. حتی جمله ها را هم از آخر شروع کرده نوشته به اول!!!! یعنی برعکس!! جدی نابغه ها برعکس کار کردنشون هم خودش کلی مشکله.. حالا اما ماها فقط از برعکس کار کردن اینو بلدیم: دوماد دست.. عروس رقص.. حالا برعکس!!!
این آقای نابغه تو این کتابها.. تو اون زمون... کلی کشف و اختراع کرده ... در کلیه علوم... از ستاره شناسی بگیر برو تا پزشکی... بیا تا مهندسی... دوباره برو تا فلسفه....
از طراحی هلیکوپتر و تانک بگیر برو تا بالا... تا آناتومی و پزشکی و این حرفها...
خلاصه اینکه من شدید تحت تاثیر این لئوناردو قرار گرفته ام... راستی میدونستین که گی هم بوده؟/؟؟

آقا دیشب از زور بیکاری نشستیم جایزه های ام تی وی را دیدیم.. اعصابم حسابی خورد و خمیرشد.. به چه عوضیهایی جایزه دادن.. فقط لینکین پارک و کولد پلی!!!( فارسی نوشتن این اسما چه سخته!) حقشون بود... این پسره جاستین نمیدونم چی چی شونصد تا جایزه برد که اصلا یکیش هم از سرش زیاد بود...یه مشت بچه را آورده بودن هی بهشون جایزه میدادن.. متالیکا اما آخر کار یه حالی داد...

8/26/2003

(بعضی ها خوشحالن.....در نتیجه..... ما هم خوشحالیم(البته نه به اندازه بعضیا)..در نتیجه.... تو هم خوشحال باش(البته نه به اندازه ما) ...که ما خوشحالیم(حالا شایدم نه به اندازه بعضیها).....
اگر هم نفهمیدی منظورمو.. خیالی نیست..... چون مهم اینه که خودم فهمیدم منظور خودمو..!!!... (اینو که دیگه هر ننه قمر شله پزی میفهمه.. !)
اگر هم خیلی ناراحتی دیگه اینورا پیدات نشه...

8/25/2003

در هر زندگی چیزی وحشتناک وجود دارد. در عمق هر زندگی ِ چیزی سنگین و سخت وجود دارد. چیزی مثل یک رسوب ِ سرب ِ لکه. رسوب غم ِ سرب غم ِ لکه غم.
جز قدیس ها و بعضی سگ ها ِ همه کمابیش به بیماری غم مبتلا هستیمِ کمابیش. این بیماری حتی در جشنهایمان هم وجود دارد. شادی کم یاب ترین ماده در این دنیاست. شادی هیچ ارتباطی با سرخوشی ِ خوش بینی ِ و یا شور و شوق ندارد. شادی یک حس نیست. چون تمام احساس های ما محسوس هستند. شادی از درون سرچشمه نمیگیرد . از بیرون پدیدار می شود. شادی چیزیست جاری ِ سبک چون هوا ِ در پرواز ِ مثل یک هیچ. ما برای غم اعتبار بیشتری قائل هستیم تا برای شادی. برای غمی که پیشینه اش ِ وزنش و عمقش را به رخ میکشد. شادی هیچ پیشینه ِ وزن و عمقی ندارد. در دم متولد میشود ِ در پرواز است. شادی پر ارزش ترین و کم ارزش ترین ماده در دنیاست. تنها بچه ها شادی را میبینند. بچه ها ِ قدیس ها ِ و سگهای ولگرد.

8/20/2003

دیشب کلی دلتنگ شده بودم. یا نه.. دلم تنگ شده بود.. بعدش فهمیدم که اصلا واسه دلتنگی وقت ندارم....

8/14/2003

The Life of David Gale



توصیه میکنم حتما این فیلم را ببینید.
از کوین اسپیسی خوشم میاد. هنرپیشه باکلاسیه.. اکثر فیلمهاش هم جالبه و واقعا ارزش دیدن را داره. این هم یکی از همون فیلمهاست. البته من از اواسط این فیلم آخرش را حدس زدم!! ولی فکر کنم به خاطر این بود که ازقبلش میدونستم که آخرش قراره خیلی غیرمنتظره باشه.
به هرحال نبینین از دستتون در رفته.
(در ضمن این اسکار ربطی به این فیلمش نداره!(

سلام...
یه کم بیخیال همه چیز باش.. ولش کن.. بالاخره یه طوری میشه. مگه نه؟؟
بی خیال فرش..... بیا تو با کفش!

8/13/2003

ديروز چشمهايم رو به من کردند و گفتند: ما از تو نميگذريم
گفتم چرا؟
جواب دادند: فاصله تو از آسمان آنقدر زياد است
که ما خورشيد و ماه را خيلي کوچکتر از اندازه واقعيشان ميبينيم.

8/07/2003

ديشب کلي وقت خدا داشت جوشکاري ميکرد.

8/04/2003

اين خداي نامرد کجاست ؟ چرا نمياد پايين باهام حرف بزنه؟؟

ديگه اين قوزک پام ياري رفتن نداره
لبهاي خشکيده ام حرفي واسه گفتن نداره
بابا چجوري بگم؟؟

8/01/2003

مدی تیشن (مراقبه) ترجمه کلمه دیانا از زبان سانسکریت است ولی معادل درستی بر آن نیست زیرا دیانا به معنای حضور و آگاهی مطلق بدون وجود هرگونه موضوعی است! در حالی که مدی تیشن به معنای تمرکز و توجه بر روی موضوعی خاص است. درصورتی که بر موضوعی خاص توجه کنید یا به عبارتی دیگر مدی تیت کنید به هر صورت به نوعی در حال فکر کردن هستید. دیانا حالتی است که در آن هیچ گونه فکری وجود ندارد و در واقع نوعی بی ذهنی! است. کلمه ژاپنی ذن نیز همان دیانا است که تغییر شکل یافته و همین کلمه دیانا است که در زبان چینی تبدیل به چوان شده است! پیروان ذن معتقدند که ذهن بدون فکر مانند آینه ای خواهد بود که چیزی را منعکس نمیکند (مراقبه واقعی چنین حالتی است). پیروان طریقت ذن سالهای سال در سکوت مراقبه میکنند و به آهستگی ذهنشان از حرکت و فعالیت باز می ایستد و افکار موجود در آن ناپدید میشود. در نهایت روزی پس از ده بیست سال!!! ذهن کاملا ناپدید میشود. در این حالت دیگر هیچگونه شلوغی و اغتشاش افکار در ذهن وجود نخواهد داشت. پیروان ذن معتقدند که هنگامی که ذهنی وجود نداشته باشد دیگر من نیز وجود نخواهد داشت زیرا ذهن شما همان منیت شماست.
ولی آیا شباهتی هم بین حالت بی ذهنی که طرفداران ذن در پی آن هستند با حالت بی ذهنی که پس از استفاده پس از از موادی مانند حشیش یا ماری جوانا به انسان دست میده وجود داره؟. چون به قولی باعث بی ذهنی میشه!!!!!!!!!!