4/11/2002

بعضيها عجب هنري دارن؟ همچين قشنگ در كمتر از دو دقيقه اعصاب راحتت را خراب ميكنن كه فكرش را هم نميتوني بكني.
فكر كردين هنر فقط تو موسيقي و نقاشي و خطاطي و شعر واينجور چيزها خلاصه ميشه؟ اعصاب خورد كردن هم يه هنره ديگه. وقتي يكي بتونه در ظرف كمتر از دو دقيقه همچين رو مكانيسمهاي شيميايي و فعاليتهاي سلولهاي خاكستري (و بعضا زرد) آدم تاثير بذاره غير از هنر اسمش را چي ميشه گذاشت؟

توجه كردين بعضيها هي نشستن از طرز برخورد خوب اروپايي ها و آمريكاييها و نميدونم ژاپني ها وفرنگيها و اجنبيها!!و.... تعريف ميكنن و بهشون غبطه ميخورن؟ خوب البته شايد غبطه خوردن هم داشته باشه ولي خود اين افرادي كه هي دارن حسرت فرهنگ خوب جوامع پيشرفته را ميخورن و حالشون از اين رفتارهاي اجتماعي جامعه ايران گرفته‌اس خواه ناخواه همون رفتارهايي كه بهش اعتراض دارن را دارن هر روز انجام ميدن ، بي برو برگرد. يعني ميدونين ما ملت به جاي اينكه از خودمون ايراد بگيريم فقط بلديم از بقيه ايراد بگيريم. (يكيشون خود من، همين الان دارم از بقيه ايراد ميگيرم!) بابا از قديم گفتن يه سوزن به خودت بزن يه جوالدوز به مردم. ما فقط جوالدوزش را بلديم. سوزن موزن را بي خي خي.
آقاي ايكس كه نشستي اونجا داري قربون صدقه طرز برخوردها و وجدان كاري و نميدونم هرچيز خوب ديگه ملتهاي اجنبي!! ميري. اگه راست ميگي اول خودت طرز برخوردت در زندگي روزمره‌ات را تغيير بده بعد بيا بشين اينجا ايراد بگير. يا خانوم ايگرگ!! (يا همون واي خودمون) كه نشستي اونجا داري از اين زمونه ايراد ميگيري. اول از خودت شروع كن ايراد بگير بعد از بقيه. اگه همه اينطوري بوديم و سعي ميكرديم در رفتارهاي روزمره خودمون يه تجديد نظري بكنيم (عوض اينكه بشينيم هي از بقيه ايراد بگيريم) حالا اينطوري نبوديم كه. اونطوري بوديم.