9/02/2003

یه کلاس هنر گرفتم این ترم... پروفسورش یه خانومی هست که همه میگن دیونه است.. بیچاره دیونه ای هم نیست...یه کمی کاراش شاید غیر عادی باشه..حالا من نمیدونم آیا غیر عادی بودن دلیلی بر دیونگی هست یا نه... ولی کلا نمیدونم چرا مردم اکثر هنرمندها را دیونه حساب میکنند...
خلاصه...اون هفته ازمون خواست که بریم در مورد جایی که زندگی میکنیم یعنی خونه... و جایی که کار میکنیم یا هر روز میبینیمش غیر از خونه... خوب فکر کنیم و ببینیم که چه چیزی بیشتر توجهمون را جلب میکنه و برامون جالب و در عین حال زیباست...
من که هرچی فکر کردم در محیط بیرون از خونه چیزی به نظرم نرسید که زیبا باشه و هر روز توجه منو به خودش جلب کنه... جدی ها!!! چرا؟؟؟؟ از خودم یه لحظه ناامید شدم.. چون خوب که فکرش را کردم دیدم زیبایی دور و بر ما کم نیست.. ولی ما توجه ای بهش نمیکنیم.. شاید یه دختر خوشگل توجه آدم را جلب کنه.... همین... اما خوب که فکر کردم دیدم چرا.. واسه من هم چیزی هست که توجه ام را جلب کنه... شیر آتش نشانی کنار خیابون!!! هر روز میبینمش... و فکر میکنم این هم بیکاره که دایم اینجا نشسته؟ بعدش ازش خوشم میاد.!! که همش اینجاس که مواظب ما باشه.!!!( تو را خدا ببین چه چیزایی توجه ما را به خودش جلب میکنه...)
تو محیط خونه هم با اینکه کلی گل و گیاه و سبزه و تابلو نقاشی و ... هزار چیز خوشگل دیگه هست من از یه مدل پشه هست که بیشتر خوشم میاد!!!
بعضی وقتها شبها از اتاق میرم بیرون یه هوایی تازه کنم (سیگار بکشم!) . یه صندلی چوبی داریم بیرون در که اونجا مخصوص هوا تازه کردن منه..!!! خلاصه اینجا شبها یه پشه هایی هست که چراغ میزنه.. اونم چه چراغی!!! درست عین هواپیماها که شبها هی چراغ میزنن.. اصلا من اوایل فکر میکردم اینا هواپیمان که از دور دارن رد میشن.!! بعدش فهمیدم که اینا پشه هستن!!!
ولی جدی پشه چراغ دار زیباست... باید ببینیش تا منظور منو بفهمی!!!
اینجا پشه هاش هم پیشرفته تر از پشه های مملکت ما هستند.!!!