9/11/2006

توجه کنید:‌
لطفا تکان نخورید. حرف نزنید. نفس هم نکشید.
دارم حس میگیرم!

.
.
.
.
.
دلم برات تنگ شده!
.
.
.
.
.
گفتم که ساکت!‌ الان در اوج حس گرفتنم.
.
.
.
.
دلم هواتو کرده!
.
.
.
.
وای خدا. الان اند حس ام
.
.
.
.
میفهمی دلم برات تنگ شده یعنی چی لامصب؟.
.
.
.
خراب شد.. اینقدر نق و ناله کردی که ریدی تو حس ام!
.
.
.
.
حالا که نمیفهمی دلتنگی یعنی چی پس کون لقت.
.
.
.
.
پ.ن:‌خدافظ

9/07/2006

۱- سفر ایران:
خوب بود. یعنی بد نبود. فقط حیف که کم بود. با اینکه اوضاع و احوال ملت و صد البته خود ملت از سه سال پیش به این طرف بدتر شده بود/بودند ولی باز هم خوش گذشت و دلم میخواست بیشتر میتونستم بمونم. وقتی هم که برگشتم یک روز دیرتر از روز مقرر رفتم سر کار. روزی که برگشتم سر کار همه کلی نگران شده بودن که نکنه منو دم در آمریکا راه ندادن تو!! کلی خوش به حالم شد از این موضوع!
۲- سفر اورلاندو
رفتم سه روز تعطیلی آخر هفته رو فلوریدا. اورلاندو را خیلی خوشم اومد ازش. تصمیم گرفتم برم اورلاندو زندگی کنم!‌
۳- دندون عقل
همش تو اورلاندو دندونم درد میکرد. مسافرت به دهنم زهرمار شد یه جورایی. دندون عقلمو دیروز کشیدم. کلی درد دارم ولی یه قرصهایی دکتره داده که میخورم کلی نشئه میشم و دیگه از درد خبری نیست. اینقدر خوبه!!!
۴- مزخرفات مربوط و نامربوط
من مدت زیادیه که وبلاگ خیلی کم مینویسم و بیشتر وبلاگ میخونم.من مدت زیادیه که متوجه شده ام که بیشتر وبلاگ نویسها مزخرف نویس شدن نسبتا.. برای همین من مدت زیادیه که تصمیم گرفته ام به جای تلف کردن وقت گرانبها و خوندن مزخرفات بقیه خودم مزخرف بنویسم. متاسفانه من مدت زیادیه که فهمیده ام جفنگ نویسی هم همت میخواد هم حوصله که من هیچکدومشون را ندارم. من همین چند ثانیه پیش فهمیدم که خودم هم هنوز نمیدونم میخوام بیشتر مزخرف خون باشم یا مزخرف نویس. به هرحال چون واسه کسی فرقی نداره این موضوع من هم بیشتر از این به این مهم نمی پردازم. من همین الان به این نتیجه رسیدم که این مزخرفات آخری رو از فرط کمبود مزخرفات اینجا نوشتم.
۵- حسن ختام برنامه
عزیزانم.. تا برنامه بعد همتون را بخدای بزرگ و مهربون میسپارم. خدا نگهدار.
۵- آره.. بازم شماره ۵.
آخه از ۶ خوشم نمیاد. یه بار دبیرستان که بودم از فیزیک ۶ گرفتم.
۷- متد شماره گذاری
این مدلی وبلاگ نوشتن به من نیومده.