2/13/2002

من يه كشف بزرگ كردم كه بعدا براتون مي‌نويسم.

مي‌خواستم سفرنامه بنويسم اما دل ودماغش را نداشتم. بعد هم ديدم كه مستر ((بري د گريس)) مي‌خواد زحمت اين كار را بكشه من هم صبر مي‌كنم ببينم اون چي مينويسه. اگه احتمالا چيزي از قلم افتاد((كه فكر نكنم اين لامپ چيزي از قلم بندازه!!)) اونوقت من هم يه چيزايي مي‌نويسم.

از كليه دوستاني كه اين چند روز با ايميل هاشون به من تسلي دادند صميمانه تشكر مي‌كنم.
اين چند روز گم و گيج بودم. اما ديگه نبايد گم وگيج باشم. بايد با حقايق كنار اومد . من هم فكر مي‌كنم كم كم تونستم با حقيقت كنار بيام.