امشب اومدم خونه...مست وخراب
اولین جایی که رفتم.. وبلاگ نازینا..راستی! اومدم بنویسم خونه نازینا.. ولی پشیمون شدم.. آخه وبلاگ که خونه آدم نمیشه.. اگه اینطور بود قدیمیا میگفتن هیچ جا خونه آدم نمیشه غیر از وبلاگ...
ولی
..
دلم گرفت...بعضی وقتها دل گرفتن هم یه حسیه واسه خودش.. بعضی وقتها دل گرفتن حس بدی نیست.. اگه بری تو عمقش!
خلاصه...
دلم خواست با یکی حرف بزنم.. ولی هیچکس نیست... یعنی بیشتر وقتها اینجوریه.. هیچ کس نیست.
پس تا بعد...
....
9/05/2004
9/04/2004
سهلام!
امروز من به طرز عجيبي شارژم!
يعني نه مستم!نه چيزي کشيدم!باور نميکنين بياين بگردين!
گفتم بيام اينجا يه چيزي بنويسم!
چون که هر هزار سال يک روز پيش مياد که من حالم بدون کمکهاي جانبي اوکي باشه!!!
و به نظرم رسيد يه موزيک به دردبخور بذارم اينجا!
واي دارم تصور ميکنم قيافه فرشاد رو وقتي مياد اينجا!
البته من نميدونم چرا فرشاد اينقد مهربونه..هر کاري من ميکنم فقط ميخنده!
اما قيافش بامزس!اولش نيشش وا ميشه ميخنده بعد تو دلش ميگه ديوونه خانوم!
ميگي نه؟! بيا کامنتشو بخون!
NZ
Posted by farshad at 15:27 0 comments