2/05/2002

آدمها به چند دسته تقسيم ميشن. اول اونايي كه گاو گاون وتعدادشون هم كم نيست.دوم اونهايي كه گاو نيستن اما خودشون را به گاوي مي‌زنن.سوم اونايي كه نه گاو هستن و نه خودشون را به گاوي مي‌زنن. اين دسته از آدمها بيشتر زجر مي‌كشن. اين وسط برد با كيه؟ با همونها كه گاو گاون. همونهايي كه مغزشون بوي گند مي‌ده. همونهايي كه حالتو به هم مي‌زنن. همونهايي كه مي‌گن كون لق بقيه.
قبلا اگه كسي ميرفت زندون (حالا به هر جرمي!) مي‌گفتن طرف حبس كشيدس. طرف سينه سوخته‌س.
كي سينه سوخته‌س؟؟ اون يارو كه چاقو كشه؟ يا اون كه دزد و مواد فروشه؟ يا اون كه كلاه برداره؟اونها گوز هم نيستن به قول اكبر. سينه سوخته همين اكبره كه كه به خاطر يه مشت گاو آواره‌ شد. سينه سوخته اين آرياست كه دلش پره. سينه سوخته اين خورشيده ، اين سيزيفه،اصلا سينه سوخته اين جماعت وبلاگ نويسه كه مي‌خواد حرفايي كه يه عمره تو سينه حبس شده و داره سينه‌ش را ميسوزونه را بزنه. كي ميگه اينجا دنياي مجازيه؟ اينجا خيلي هم حقيقيه. دنياي مجازي اون دنياي بيرونه. دنيايي كه همه آدما ماسك دارن. دنيايي كه اين همه ناعدالتي و نابرابري توشه و من و تو بايد ببينيم و صدامون هم در نياد. دنيايي كه بايد همونطوري باشي كه مي‌خوان نه همونطوري كه ميخواي.
اين دنياي وبلاگ آخر حقيقته. هموني هستي كه مي‌خواي. حرفات را راحت مي‌زني. هر چي تو كلته ميريزي بيرون . مي‌شاشي به ابا و خجالت و شرم حيا.
زنده باد دنياي حقيقي وبلاگها . زنده باد اكبر و آريا و خورشيد و ندا. زنده باد لامپ و سيزيف و سيب زميني.
زنده باد خودم.

No comments: