4/19/2002

سلام.
من توي اين چند وقت خودم را يه وبلاگ خوان ميدونستم و ميدونم تا وبلاگ نويس.
دليل نوشتنم در اين وبلاگ هم اين بوده كه لا‌اقل اينجا ميتونم كمبود نداشتن همزبون را يه جورايي پر كنم. همزبون كه ميگم نه فقط كسي كه فارسي بلد باشه. منظورم از همزبون يعني كسي كه هرچي دلت ميخواد براش بگي. مثل رفيقاي صميميم تو ايران. تو اين چند وقت حتي خيلي سعي كردم بيشتر از اوني كه با رفيقاي صميميم راحت بودم اينجا راحت باشم وحرفم را بزنم.
اما به هر حال من وبلاگ نويس نيستم. يعني اگر هم بخوام نميتونم باشم. به خاطر خيلي از دلايل.من فقط مينويسم اينجا و حرف ميزنم وقتي كه نوشتن و حرف زدنم بياد. وقتي كه خوشحال باشم يا وقتي كه ناراحت باشم. يا نه اصلا. وقتي كه عادي باشم.
يه چند تايي دوست وبلاگ نويس دارم كه ميدونم هر از گاهي حرفهاي مربوط و نامربوط من را ميخونن.
اين حرفها را گفتم كه يه سري حرفهاي ديگه بود بزنم اما اينگار حالا وقتش نيست. يه چند روز ديگه ميگم. خيلي مهم نيست شايد براي بقيه. ولي خوب نظر شخصيه ديگه. تا قبل از اينكه برم ايران ( تو همين چند روزه) حتما ميگم..