تا چند سال پیش مشروب خوردن قواعد و مقررات خاص خودش را داشت. بزم و بساط مشروب خوری جای خود...یه سری قوانین بودش که باید رعایت میشد! مثلا اگر ساقی (که معمولا یا از لحاظ سنی یا از نظر موقعیت اجتماعی توسط جمع حاضر انتخاب میشد) به شما مشروب تعارف میکرد و شما مشروب را از ایشون گرفته و پیک مشروب را قبل یا بعد از خوردنش روی زمین میگذاشتین یه نوع بی احترامی به ساقی به حساب میومد. یعنی یا باید مشروب را بخوری و استکان یا لیوان مشروب را روی زمین نذاری( به هیچ بهانه ای) یا باید از همون اول مشروب نخوری که اصلا بهت تعارف نشه. اگر هم بعد از یه چند پیک خوردن فهمیدی که نمیتونی یا نمیخوای بخوری باید از همون موقع که میخوای شعار بدی(حالا به اون قسمت شعار دادن هم میرسیم) اعلام کنی که نمیخوای.. ( مثلا بگی این پیک آخر را هم خوردم به سلامتی فلانی و ....)واین مشروب آخریته.
شعار دادن خودش کلی دنگ و فنگ داشت...اولا هرشعاری (که الان بیشتر در بارش توضیح خواهم داد) جایی داره. مثلا در جماعت دوستانه و یه کم رسمی :
خوردم به افتخار ( یا به سلامتی) هرچی رفیق خوبه . خودمون و خونواده هامون.
در جماعت عشق و عاشقی و دختر بازها:
به سلامتی هرکی که هرکی را دوست داره!!!
به سلامتی اونا که دوستشون داریم و دوستمون دارن.... اونا که دوستشون داریم و خبر ندارن.( این قسمت خیلی عاشقانه است!)
در جماعت لاتی و جاهلی( این جماعت شعار زیاد دارن... این یه نمونه اش):
به سلامتی بیمار.. زندانی... روانی.. البته خوبهاشون
اونهاییشون که دستشون از این متاع کوتاهه..
هر چی پسر خوبه مال هرجا که میخواد باشه(مهم نیست کدوم محله!). به سلامتی ذغال که یه رنگه و به نابودی تخم مرغ که تو زرد از آب در میاد!!!
اونهایی که آخر و اولشون یکی نیست... آخرشون بهتر از اولشونه..
اگر یکی از این جماعت لات یه رفیق زندانی هم داشت که آخر هر شعار این بود:
آزادی سید علی(مثلا همون رفیق زندانیه)جماعت بازاری:
( متاسفانه هرچی فکر کردم یادم نیومد شاید بخاطر اینکه بیشترشون تریاک حال میکردن و تریاک کشی این رسم و رسومات را نداشته)
جمع شاعرانه ( گاهی اوقات این شعارها را میتونستین با کلیه شعارهای ذکر شده در بالا پیدا کنید):
سر مست ز میخانه گذر کردم دوش
پیری دیدم مست و سبویی بر دوش
گفتم ز خدا شرم نداری ای پیر
گفتا کرم از خداست.. می نوش.. خموش
یا مثلا:
می بخور.. منبر بسوزان .. مردم آزاری نکنو یا
امشبی را که در آنیم به غنیمت شمریم ....(الا آخر)
خلاصه که مشروب خوری هم واسه خودش دنیایی داشت...چه جر و بحثهایی که پیش نمیومد... چه دعوا و قهر و مصیبتهایی که پیش نمیومد... باید مواظب بودی شعار بیجا ندی که به کسی بر نخوره( مخصوصا در مجامع لاتی!) حداقل چیزی که میتونستی بگی و باید میگفتی( به فراخور موقعیت سنی یا اجتماعی یا گردن کلفتی بقیه!!!)گفتن به سلامتی بود.
در جمع شعار دادن در مشروب خوری یه جورایی نشان دهنده موقعیت شخص در اون جمع بخصوص بود.. هرچی موقعیت بالاتر شعار طولانی تر!