3/03/2003

حيفم اومد به اين آهنگ لينک ندم. از گردون...
Bertie Higgins---Casablanca
I fell in love with you watching Casablanca
Back row at the drive in show in the flickering light
Popcorn and cokes beneath the stars
Became champagne and caviar
Making love on a long hot summer night

I thought you fell in love with me watching Casablanca
Holding hands neath the paddle fans
In Rick's candle lit cafe
Hiding the shadows from the spots
A rocky moonlight in your arms
Making magic in the movie in my old Chevrolet

Oh a kiss is still a kiss in Casablanca
But a kiss is not a kiss without your sigh
Please come back to me in Casablanca
I love you more and more each day as time goes by

I guess there're many broken hearts in Casablanca
You know I've never been there so I don't know
I guess our love story will never be seen
On the big wide silver screen
But it hurts just as bad when I had to watch it go

شبی با خودم
ساعت 1 بعد از نیمه شبه. امشب از سر شب حالم گرفته. شایدم ازامروز صبح. نمیدونم. آره فکر کنم از صبح شروع شد. یه مکالمه تلفنی اول صبح با یه نفر که حرفهاش همه اش بوی گند دروغ میده. یا شاید هم نه. من اینطوری فکر میکنم. بعدش چی؟ بعدش مهم نیست. یه جورایی گذشت تا سر شب. باز هم یه مکالمه تلفنی دیگه بایه نفر دیگه که این یکی هم مثلا میخواد احوال پرسی کنه. اون هم درست وسط نیگاه کردن اون فیلمی که دوست دارم. و بدتر با حرفهاش و کارهاش حالم را میگیره. بیچاره خودش هم نمیدونه.
میام سراغ کامپیوتر. برم شاید حداقل نازینا آنلاین باشه. بدشانسی اون هم نیست.الان حتما خوابه.. حداقل اون بود حالم بهتر میشد.
بعد از مدتها تصمیم میگیرم یه سی دی گوش بدم
میخوام اولین سی دی که اومد دم دستم بزارم گوشش بدم... فرامرز اصلانی. . اصلا الان تو مودش نیستم. اما خوب تصمیم تصمیمه دیگه..
این کامپیوتر بد مصب هم معلوم نیست امشب چه مرگشه.. همش گیر میکنه.. سیگار میخوام..سیگارام هم تموم شده... یه سیگار برگ دارم اما... فکر کنم... اه. کی سیگار برگ دلش میخواد....
فرامرز اصلانی هم کماکان داره ناله میکنه.. اما بد هم نیست انگار..
از اون شبهاست امشب..
اصلا هم خوابم نمیاد امشب...
حداقل یه کم این سی دی از حالت ناله در اومد..
کاش یه آبجو داشتم الان.. ولی نه.. نصف شبی کی آبجو میخوره آخه...من!
اینو دوست دارم..
من از این خسته ام که میبینم
تیرگی هست و شب چراغی نیست
پشت دیوارهای تو در تو
هیچ ...... .....
اه این قسمتش را نفهمیدم چی میگه..معلوم نیست چی میگه ...
بهتره برم...