احساس بیهودگی... احساس تنبلی... احساس خریت... احساس شلختگی... احساس بیسوادی
احساس طراوت... احساس شور... احساس عقل کلی... احساس شلختگی... احساس دانایی
دلتنگی... تنفر... آینده مبهم.. شلختگی... ترس
شادی... عشق... آینده روشن... شلختگی... اعتماد به نفس
احساس گناه... احساس پشیمانی... احساس تهوع... احساس شلختگی... احساس بدبودن
احساس پاکی... احساس پشیمانی... احساس شلختگی... احساس خوب بودن
عاشقی... شلختگی...
بی احساسی... شلختگی...
من کیم؟
9/26/2003
9/23/2003
نمیدونم چرا من از آدمایی که زیادی از خودشون متشکر هستن متنفرم...
نمیدونم چرا با این که حرص میخورم ازاین طور آدما بازم میرم سراغشون...سراغ خودشون و افکارشون...
نمیدونم چرا همیشه یه عده آدم مزخرف باید باشن که دور و بر این طور آدمای از خود متشکر به به و چه چه کنن....
با اینکه شاید هیچ نفعی هم براشون نداشته باشه...
نمیدونم چرا فکر میکنم نباید ازشون متنفر باشم...
و بازم نمیدونم چرا نمیشه ...
جدای از همه این حرفها... فکر کنم میدونم یه چیزی را... بعضی وقتها مورد تنفر قرار گرفتن باعث ارضای یه سری از آدمها میشه...
نمیدونم درسته یا نه... ولی شاید این از خود متشکرها یه جورایی از حال میکنن که مورد تنفر قرار بگیرن و واسه همین هم روز به روز بیشتر از خودشون متشکر میشن...
زیاد حرص نخور... زیاد فکر نکن... زیاد حرف نزن...
دیدی احساس کثیف تنفرت داره کمتر میشه؟؟؟ کافیه کلید نکنی رو یه موضوع.. یا رو یه آدم زیادی از خود راضی....
Posted by farshad at 23:25 0 comments
کی باشد و کی باشد و کی باشد و کی؟
من باشم و وی باشد و مـــِی باشد و نــــِی
من مست ز وی باشم و وی مست ز می
من گه لب وی بوسم و وی گه لب نـــــی
Posted by farshad at 22:50 0 comments