بالاخره یه بار خیلی خیلی بزرگ دیروز از روی دوشم برداشته شد...
خیلی شهامت میخواست... خیلی... گفتن اون حرف..... همه شهامتی که توی خودم سراغ داشتم را جمع کردم و بهش گفتم... و بعدش هم تموم...
البته عواقبی هم خواهد داشت این کار... اما مهم نیست...دیگه بعدش هیچی مهم نیست...
No comments:
Post a Comment