عجب کاري کردم امشب. سي دي سياوش قميشي را دارم گوش ميدم.
رفتي و آدمکها را جا گذاشتي قانون جنگلو زيرپا گذاشتي
اينجا قهرن سينه ها با مهربوني تو تو جنگل نميتونستي بموني
يه عالمه خاطره برام زنده ميشه. ياد روزي که با بهنام توي جاده تهران گوشش داديم و اشکمون دراومد. بخاطر دوستي که د اشتيم ولي رفت و آدمکها را جا گذاشت.
ياد اونروزي که با "س" توي خيابونهاي تهرون گوشش داديم و اشکش دراومد. آخه داييش رفت و آدمکها را جا گذاشت.
ياد اونشبي که توي ويلاي شمال همه مست بوديم و دسته جمعي باهاش ميخونديم.
آخ اين يکي آهنگ بعديش را هم خيلي دوست دارم
توي هر گوشه اين شهر دارم از عشق تو يادي
ميسوزونه منو ياده دلي که به من ندادي
باز با "س" از دربند که برميگشتيم و با هم ميخونديمش عين دو تا ديونه.......
توي پيچهاي جاده عباس آباد با بر و بچه ها..........
اونقدر من تو اين سه ماه با اين سي دي خاطره دارم که .....
ولي واقعا سياوش قميشي کارش درسته
No comments:
Post a Comment