1/23/2002


دو سرگذشت




سرگذشت اول:


آقا محمد علي شوفر بود. شوفر بيابون.
آقا محمد علي پهلوون بود. پهلوون شهر.
آقا محمد علي پاتوقش تو يه قهوه خونه بود سر چهارسوق.
مي‌گن يه بار تو اون قهوه خونه يه بيم آهن را پيچونده بود دور دستش.
آوازه مردي و مردونگي آقا محمد علي را خيلي‌ها شنيده بودن.
آقا محمد علي يه زني را دوست داشت.
نه دوستش نداشت. عاشقش بود.
عاشق يه زن بود. نه عاشق يه جنده بود.
آقا محمد علي واسه زنه يه خونه گرفته بود.
مي‌خواست باهاش عروسي كنه.
يه روز از بيابون برگشت.
يه راست رفت خونه زنه.ديد زنه زير يه مرد ديگه خوابيده.
ميگن يارو سرهنگ بوده.
آقا محمد علي با چاقو ضامني هر دوتاشونو زد.
آقا محمد علي از همونجا يه راست رفت تو باغش.
يه لول ترياك حل كرد توي يه ليوان عرق.
نه شايد هم توي يه بطر عرق.
ميگن وقتي پيداش كردن زير پاشو به اندازه يه جوب آب كنده بوده.
دشمناش گفتن جنده كش شد.
دوستاش گفتن عاشق بود بچگي كرد.


سرگذشت دوم:

آقا كاظم پولدار بود.
آقا كاظم همش با شازده ها نشست و برخواست داشت.
آقا كاظم يه عالمه خدم و حشم داشت.
آقا كاظم يه ماشين خريده بود واسه ماشينش خيابون ساخت.
آقا كاظم عياش بود. همش مهموني ميداد و ريخت و پاش مي‌كرد.
آقا كاظم يه سور بزرگ داد. همه را دعوت كرد.
رقاص و مطرب هم دعوت كرد.
رقاصه اسمش چي بود؟ آهان اسمش ايران اهوازي بود.
مي‌گن موقعي كه رقاصه داشته مي‌رقصيده سرشو مي‌كنه به آسمون مي‌گه :
خدايا چي مي‌شد اين خونه و زندگي مال من بود.
آقا كاظم عاشق رقاصه شد.
باهاش عروسي كرد.
آقا كاظم زنه را خيلي دوستش داشت.
يه روز صبح زود ديدن آقا كاظم تو ايوون خونش خودشو دار زده.
ميگن بخاطر زنش بوده.

توجه:
هردوسرگذشت واقعي است. تاريخ وقوع هر دو سرگذشت بين سالهاي 1325 تا 1335 است.
نمي‌دونم چرا يهو امروز توي ماشين اين دو تا سرگذشت يادم اومد. من هم تصميم گرفتم اينجا بنويسمش. دليلش را هم نمي‌دونم.
مگه هر كاري دليل مي‌خواد؟

[edit]
[1/23/2002 10:33:13 AM | farshad b]
من اين آريا را با اينكه نديدمش اما ازش خوشم مياد.نوشته هاش را دوست دارم. مرامش را هم دوست دارم. شانس آورده كه ايران نيستم اگر نه ول كنش نبودم.
[edit]

[1/21/2002 11:39:45 AM | farshad b]
آره ديگه. بايد هم اينطوري بگي. وقتي خيلي راحت ميگي((بعضيا الكي از غم غربت حرف مي‌زنن)) بهت حق مي‌دم. من هم از اين حرفها زياد مي‌زدم. چون تو موقعيتش نبودم. چون حسش نكرده بودم. اومدم حسش كردم و ديدم غم غربت را. همه اونها هم كه اومدن حسش كردن . هر كي هم كه مي‌گه نه داره مثل سگ دروغ مي‌گه. همون آقاي لامپ هم داره دروغ مي‌گه.
آره اينجا شرايط زندگي مهياست. همه چيز هست. آزادي، امكانات در همه زمينه‌ها، خلاصه همه چيز. اما همه اين چيزها همه چيز نمي‌شه. من نمي‌دونم چجوري برات بگم. مي‌دونم كه اگه اينجا خودمو جر هم بدم نمي‌تونم بهت حالي كنم منظورمو. چون من هم وقتي تو شرايط تو بودم هيچ جوري تو كتم نمي‌رفت اين حرفها. اگه رفتي، ديديش، لمسش كردي، اونوقت مي‌فهمي من چي مي‌گم.
اونوقته كه دلت واسه خيلي چيزها تنگ مي‌شه. واسه يه چيزايي كه قبلا يه چلغوز هم براشون ارزش قائل نبودي.
اگه هر 6 ماه يه بار شانس بياري و از تلويزيون يه برنامه حتي واسه چند دقيقه از ايران ببيني حتي اگه خرابه ها شو نشون بدن، حتي اگه همون خيابوناي كثيف تهرون و مردم به قول تو جوادشو نشون بدن ، از همه اينها بدتر حتي اگه آقاي حسني را نشون بدن! ، همون چند دقيقه‌ را حاضر نيستي با صد تا كليپ پينك فلويد عوض كني.چون يه جورايي حال وهواي وطنت را ميده.
شايد اصلا اين نوشته منو نخوني يا اگر هم خوندي تو دلت بهم بخندي ولي يه روز متوجه مي‌شي من چي مي‌گم.
----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
وطن معنوي ترين كلام روي زمين است، دوستيش نه در آب است و نه در خاك، دوستي وطن در دل است، در خون است و شايد همان حيات دمنده‌اي است كه در تن ما بالا و پايين مي‌رود.
هرمان هسه
[edit]

[1/19/2002 10:51:42 PM | farshad b]
كسي حرفي زد؟ كسي چيزي گفت؟ با ما كله نگيرينا. ما دستمون وله. ميزنيم در و دكور صورتتونو مياريم پايين. حواستونو جمع كنين.
هر كي هم خيلي ناراحته يه قدم بره جلو.
اصلا كون لق همه. جمال خودمونو عشق است.
كسي حرفي زد؟ كسي چيزي گفت؟ بابا صد بار گفتيم با ما كله نگيرين . ما بعضي وقتها خون به مغزمون نمي‌رسه ها. اونوقته كه خشتكتونو مي‌كشيم رو سرتون. حالا گفته باشيم. بعد گلگي نكنين. هر كي هندونه مي‌خوره باهاس هسته هاشو نخوره دلش درد مي‌گيره.
كسي حرفي زد؟ كسي چيزي گفت؟ اينجا قرق ماست. هر‌كي اعتراض داره بگه تا يه حال مشتي بهش بديم. بقيه هم برن جلو بزارن باد بياد.
كسي حرفي زد؟ كسي چيزي گفت؟نبود؟؟؟؟؟ نفس كش نبود؟ آييييييييي كه جمال خودمونو گلبارون . ما خيلي مشتي هستيم و خودمون خبر نداشتيم.
[edit]

[1/19/2002 10:27:34 PM | farshad b]
آقا تو اين مملكت اگه ميليونر نباشي و بيمه هم نداشته باشي ( مثل من) نبايد مريض بشي چون اگه مريض بشي مردي. يه دندون رفتم عصب كشي كردم 600 دلار ازم پول گرفت تازه بايد 300 دلار ديگه هم بدم كه برم روكشش كنم. بابا اين ايران هرچيش كه بد بود اينش خوب بود كه دكتر و دوا ارزون بود.اينجا موتور آدم مياد پايين اگه بيمه نداشته باشه.
[edit]

No comments: