یه چند روز دیگه مراسم ماردی گرا شروع میشه .. یادش بخیر دو سال پیش بود که با لامپ خدابیامرز و یکی دیگه از دوستان رفتیم ماردی گرا..کلی خوش گذشت.
توی این مال(پاساژ) نزدیک ما به مناسبت ماردی گرا برداشتن با شن این مجسمه های خوشگل را درست کردن.. مجسمه های شنی! خیلی قشنگن.. اینقدر قشنگ که آدم هوس میکنه خرابشون کنه!خراب کردن چیزهایی که زحمت زیادی برای درست کردنشون کشیده شده خودش کلی هیجان داره خوب!
جدا داشتم فکر میکردم اگه ایران بود باید چهار تا مامور دور برش میزاشتن که یه آدم بی مزه ای مثل من به سرش نزنه که با اولین چیزی که دم دستش میاد(مثلا کلید ماشین تو جیبش) محکم بزنه به صورت یکی از این مجسمه ها و بعدش هم چهاردست وپا بره وسط شنها دنبال کلیداش بگرده!
بهرحال خدا قسمت کنه برین ماردگرا را ببینین! مخصوصا آقایون! خوش میگذره.
1/25/2004
1/24/2004
عمق فاجعه:به حضور جنابعالی عارضم که حالم خیلی افتضاحه.. مریضم یعنی.. قولنج کردم فکر کنم.. همون مرضی که ابوعلی سینا گرفته بود! الان هم یه پتو برقی انداختم رو کولم و نشستم اینجا دارم حرف نامربوط مینویسم! خدا بیامرزه ادیسون را که پتو برقی را اختراع کرد...
آقا یه عده دیگه از دوستان وبلاگ نویس هم هستن که به زودی قراره نظر بدن!.. به محض دریافت من نظراتشون را در اینجا منعکس خواهم کرد!
Posted by farshad at 14:53 0 comments
1/22/2004
نه این که من خیلی کم آنلاین میشم.. تازه امروز رفتم یه تلفن هم گرفتم تا وقتهایی هم که دسترسی به کامپیوتر ندارم به ایمیل و مسنجرم دسترسی داشته باشم! دیونگی شاخ و دم نداره که!
Posted by farshad at 23:24 0 comments