7/28/2005

- قربونت برم...
بهم گفتی... بعدش هم گفتی خداحافظ..
و من موندم و رد پای سیاه اشکات...
و هنوز که هنوزه.. من اینجا تنهام.. با چشمهای پر از اشکت. و هنوز که هنوزه به خودم میگم باز هم خوبه که چشمهاتو واسم گذاشتی..
سرت را گذاشته بودم روی سینه ام و سعی میکردم آرومت کنم.یادته؟ و تو زار میزدی هنوز..
- بی شرف.. پدر سگ..
کاش میدونستی چه حسی داشتم اونموقع..
-خودتو خالی کن عزیزم... بریزشون بیرون..
عارم میشد بهت بگم...حالا اگه میگفتم مگه فرقی هم میکرد؟ مثل کسی که میمیره.. مگه دیگه فرقی هم میکنه؟ با زنجه موره که طرف زنده نمیشه.. میشه؟
هنوزم گرمای اشکات رو روی سینه ام حس میکنم...و هنوز که هنوزه به خودم میگم باز خوبه که گرمای اشکاتو واسم گذاشتی.
-کثافت . عوضی..
سیگارم رو خاموش کردم...آخه نمیخواستم بوی دود سیگارم قاطی بشه با بوی موهات.. میخواستم فقط تو باشی و من.. و بوی موهات..
و هنوزم اینجا تنهام.. منم و بوی موهات. هنوز هم مستم میکنه بوی موهات. و هنوز که هنوزه به خودم میگم .. باز خوبه که بوی موهاتو دارم...
-چرا؟ آخه چرا؟
هیچ جوابی نداشتم. یا شاید داشتم.. ولی اسمشو چی بزارم.. جسارت یا غرور احمقانه؟ چه فرقی میکنه؟ مهم اینه که نتونستم بهت بگم..
زل زدم تو چشمای اشکیت..یادته چشماتو از من برگردوندی؟میدونی هنوز که هنوزه پشیمونم. پشیمون از نگفتن حرف دلم... پشیمون از نبوسیدن چشمات.. ولی خوب توی خیالم میبوسم چشمای اشکیتو هنوز. و به خودم میگم باز خوبه که همین خیال بوسیدن چشمهاتو واسم گذاشتی..
آخرین بوسه... آخرین کلام... و تو رفتی.. و من موندم و طعم آخرین بوسه. و طنین صدات...
هنوز تو گوشمه صدات.
-قربونت برم. خداحافظ