Hey! Teacher, leave us kids alone!
10/15/2002
10/12/2002
بعضي وقتها (مثل الان) احساس ميکنم که زندگي برام مشکله. يعني تحمل اين وضعيتي که دارم برام مشکله.
فقط دارم سر خودم را گرم ميکنم که کمتر به اين طورمسائل فکر کنم.فعلا کار ديگه اي نميتونم بکنم آخه.
نميدونم بايد از خدا ممنون باشم يا گله مند؟
شايد هم زيادي راحت طلبم. اما آخه چرا بايد واسه يه چيز آدم جونش بالا بياد تا به دستش بياره. حالا اگه راحتتر ميشد به دست آورد خواسته ها را طوري ميشد؟
Posted by farshad at 02:11 0 comments
10/08/2002
History channel
يکي از کانالهاي مورد علاقه منه. از شخصيتهاي بزرگ تاريخ تا جنگها و رويدادهاي بزرگ تاريخي تا سير تکاملي انواع اسلحه و ماشين و موتورسيکلت و هواپيما و دوچرخه و..........خلاصه در همه زمينه ها اطلاعات جالب و خوبي داره
امشب هم يه برنامه داشت به اسم تاريخ سکس. برنامه جالب و آموزنده اي بود. تازه اينم فهميدم که اسکار وايلد هم بچه باز بوده و ما نميدونستيم. توجه کنيد همجنسباز نه. بچه باز!!!!.
Posted by farshad at 23:08 0 comments
10/02/2002
خیابونی که میره به خونه ما یه خیابون نسبتا خلوته. امروز داشتم از کالج بر میگشتم خونه. عجله هم داشتم که زود برسم خونه که کار واجبی داشتم. خلاصه یهو دیدم ماشین جلویی من وسط خیابون (خیابون که نمیشه بهش گفت البته. من بهش میگم کوچه ) زد رو ترمز. من هم ناگزیر وایسادم . یارو نمیرفت. داشت با موبایلش هم حرف میزد. اولش فکر کردم شاید حواسش نیست که یه ماشین دیگه پشت سرشه . اومدم بوق کشش کنم!! که بعلت اینکه اینجا اصلا بوق زدن رسم نیست از این کار هم صرفنظر کردم. میدونین من توی این دو سه ساله که اینجام شاید یک بار شنیدم که ماشینی بوق زده باشه. یعنی من فکر میکنم اگه برای کسی بوق بزنی که بره ـ مثل تو ایران ـ باید حداقلش انتظار یه بیلخ به وسیله انگشت وسطی را داشته باشی. تازه اگه خیلی شانس بیاری .تو ایران که فکر کنم پر استهلاک ترین قسمت ماشینها بوقشون باشه. برخلاف اینجا که مثلا خود من اصلا نمیدونم صدای بوق ماشینم چه جوریه. عوضش اینجا پراستهلاک ترین قسمت ماشین شاید راهنماش باشه برعکس ایران .
خلاصه یارو وایساده بود. دقت کردم دیدم تو آینه هم داره منو نگاه میکنه اما هنوز هم نمیره. دهه آدم پررو. بالاخره راه افتاد اونهم یه جوری که من فکر کردم میخواد دور بزنه. دیدم نه. سر ماشینو کج کرد ولی دور نزد . تا که رفت دیدم یه لاکپشت کوچولو رفت اونور جاده . تازه فهمیدم که واسه لاکپشته وایساده بوده. جدی که لاکپشت و غورباقه های اینجا هم خوش شانسن. حق تقدمشون رعایت میشه. تو ا یران که آدمهاش هم حق تقدم ندارن چه برسه به سگ و گربه و لاکپشت و وزغش. ماشینها یه آدم که از دور میبینن تازه گاز رو تخته میکنن که از یارو رد شن که نکنه یه وقت مجبوربشن یه نیش ترمز بزنن یارو بنده خدا رد بشه. غورباقه و لاکپشت و مارمولک هم که دیگه خوراک له کردن زیر پا و بعضا زیر چرخ ماشین .
ولی خوب تعجبی هم نداره . ملتی که سرگرمیشون تماشا کردن دار زدنه حق هم دارن اینطوری باشن. ندارن؟
Posted by farshad at 23:43 0 comments